این مقاله بخشی از سخنرانی ها و مطالبی است که علامه طهرانی و آیت الله طهرانی رضوان الله علیهما در خصوص حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام فرموده اند می باشد. همچنین برای ملاحظه مطالب بیشتر می توانید به سایت مکتب وحی مراجعه فرمایید.
برای امام علیه السّلام صلح و جنگ یكسان است. به همان مقدار كه سیدالشّهدا علیه السّلام در این حركت خود موفّق بود، امام مجتبی علیه السّلام در صلح خود موفّق بود و به آن نتایج رسید. بزرگترین ظلم بر امام مجتبی حتّی از میان ما شیعه اینست كه ما به اندازه سر سوزنی بین حركت امام حسین علیه السّلام و بین حركت امام مجتبی فرق بگذاریم. این چه تعبیراتی است كه بعضی ها می آورند؟! ما حسینی هستیم ما حسنی نیستیم. ما چه هستیم! یعنی چه؟ در مكتب تشیع فقط سكّه عصمت به نام چهارده نفر زده شده است و بس. و همه آنها در اتّجاه به حق و اتّجاه به حقیقت و محوریت توحید همه آنها یكسانند. به همان اندازه كه سید الشّهداء علیه السّلام هیچ جهتی را و هیچ اتّجاهی را و هیچ سمت گیری را جز پروردگار متعال مدّ نظر نداشت، به همان مقدار امام مجتبی علیه السّلام این مسأله را دارد. آن وقت ببینید مظلومیت امام مجتبی این است كه ما باید بیاییم و از امام مجتبی بالای منبر دفاع كنیم. ببینید كار به كجا رسیده، باید ما بیائیم و امام مجتبی علیهالسّلام را توجیه و تنزیه كنیم. حركت امام مجتبی را حركت شایسته و قابل توجیه بنمایانیم. این بزرگترین مظلومیت امام مجتبی است.
امام مجتبی علیه السّلام چرا صلح كردند؟
چون امام مجتبی عقل داشت نه اینكه دیوانه بود، امام مجتبی روح مزكّای معصوم داشت نه اینكه دستخوش هوی و هوس بود مانند ما، امام مجتبی، معصوم از هر خطایی بود نه اینكه براساس محوریت شخصی حركت خودش را قرار می داد. این بود. امام مجتبی علیه السّلام چون امام بود این كار را كرد. حالا متوجّه شدید! چون امام بود و فقط امام می تواند این عمل را انجام بدهد نه شخص دیگر، فقط امام است كه می تواند آن بصیرت كافی را برای رعایت مصالح مسلمین می خواهد، می تواند در نظر بگیرد. غیر از امام معصوم نیستند. فقط امام معصوم است كه می تواند اعمال او و رفتار او بی چون و چرا در بوته امتحان سر فراز بیرون بیاید. فقط امام معصوم است. این امام مجتبی بود.
آیا امام حسین علیه السلام به احترام برادر و صلح برادر حرف نزد!؟
آنی را كه ما راجع به سیدالشّهداء علیه السّلام و توسلی كه به آن حضرت باید مورد نظر داشته باشیم آن این است: نگاه كنیم ببینیم این جریان كربلا برای چی اصلًا به وجود آمده، واقعاً این جریان برای چی بود؟ از اوّلش، از قبلش، مطالبی كه در این حركت امام حسین علیه السّلام، این مطالب همه روی داد، از اوّل شما نگاه بكنید، همین امام حسین كه دارند می گویند: این امام حسن با امام حسین فرق می كرد، آن اهل صلح بود، من نمی دانم حسینی هستم، آن یكی حسنی است! این امام حسینی كه با امام حسن فرق می كند و حسابش حساب جنگ است و آن حسابش صلح است، چطور ده سال با معاویه هیچی نگفت؟! خلافت امام حسین ده سال بود دیگر، از زمانی كه امام مجتبی علیه السّلام به شهادت رسیدند ده سال سیدالشّهداء البتّه این مطلب را إن شاءالله در با یك بسط بیشتری در سیمای عاشورا كه اگر خدا توفیق بدهد مشغولش هستیم، آن را در آنجا یك توضیح بیشتری در آنجا خواهیم داد این ده سالی كه امام حسین با معاویه بود به چه حسابی بود؟ مگر معاویه با یزید فرق می كرد؟ صد برابر معاویه بدتر از یزید است! یزید كیه؟ یك آدم الاغ حیوان، نمی دانم شرابخوار، میمون بازی كه دنبال مسائل شهوات و امثال ذلك؛ معاویه هزار برابر بدتر از یزید در از بین بردن اسلام و مظاهر اسلام و مسائل ذلك؛ یزید كیه؟ اصلًا یك آدم نفهم، جاهل، چی چی است!
امام حسین اگر قرار بود مبارزه بكند، چرا با معاویه نكرد؟ چرا ده سال صبر كرد؟ می گویند: به احترام برادر و صلح برادر حرف نزد! اولًا آن احترام كه اصلًا نبود، معاویه آمد صلح را پاره كرد و گذاشت زیر پایش و گفت: صلح بی صلح، صلحنامه بی صلح نامه، من تمام این كلك هایی كه حالا من دارم می گویم كلك تمام این بازی هایی كه درآوردم به خاطر این بود كه به عمارت برسیدم و رسیدم، صلح بی صلح، تمام شد! و شروع كرد به قتل و غارت و زدن و هر جنایتی كه دیگر توانست انجام بدهد، سب أمیرالمؤمنین را همین معاویه در كشورها و امثال ذلك راه انداخت دیگر، كه بر بالای منبر حضرت را سب میكنند، لعن میكردند و چه میكردند، به عنوان ذكر اصلًا این را به اصطلاح انجام میدادند!
خُب امام حسین می تواند بگوید: من اصلًا قبول ندارم، حالا برادرم آن طور بوده، تو اصلًا آمدی صلحنامه را پاره كردی، زیر پایت انداختی، چه صلحی، چه حسابی، چه كتابی: این یك! پس این نمی تواند دلیل باشد كه به احترام برادر چیزی نگفته باشد، این مردود است.
دوّم: حضرت می تواند بگوید: آن برادر من بود، امام بود، بنده هم برای خودم امام هستم، تكلیف دیگری احساس می كنم، هیچ اشكال هم نداشت، خود بنده هیچ اعتراضی نمی توانستم بكنم، امام است! ما راجع به امام چه تصوری داریم؟ راجع به امام چه تصوری داریم؟ آیا امام مثل بقیه است، تفكرش مثل بقیه است، افكارش، نتایجش … یا نه، امام یك مطلب دیگری دارد، امام مجری مشیت خدا در این عالم است، این است مسأله.
آن امام حسینی كه وقتی كه معاویه به جهنّم واصل می شود و نوبت به یزید می رسد قیام می كند، این ده سال چرا انجام نداد؟ چون مشیت خدا بر این نیست، این نكته ای است كه ما ازش غافل هستیم، یعنی چی؟ ما یك سویه نباید به مطالب نگاه كنیم، ما باید به مسائل و جریانات در یك فضای كلی و در یك فضای جامع نسبت به او نگاه كنیم و اگر این طور شد، دیگر چه امام حسن، چه امام حسین، دیگر چه تفاوتی دارد؟ دیگر چه فرقی می تواند داشته باشد؟!
گاهی به صورت صلح با معاویه، در زمان امام حسن علیه السّلام ظهور پیدا می كند. گاهی به صورت مقابله با جیش یزید و منجر به شهادت شدن است كه در زمان خودش ظهور پیدا می كند. گاهی در زمان گوشه گیری و نشستن است و به مسائل مردم رسیدن است كه در زمان امام سجّاد علیه السّلام ظهور پیدا می كند. گاهی واسطه ظهورش به واسطه بیان احكام و احكام شرایع است كه در زمان صادقین حضرت امام باقر علیه السّلام و حضرت امام صادق ظهور پیدا می كند. این مكتب می شود مكتب حق.
اگر امام حسین علیه السلام جایش با امام حسن علیه السلام عوض و یك دفعه این شخصیت به آن شخصیت تبدیل بشود، همان جریان كربلا زیر سر امام حسن اتفاق می افتاد
امام حسین علیه السّلامی كه در روز عاشورا قیام كرد ده سال با حكومت معاویه كنار آمد! این ها را ما نمی بینیم این ها را بهش توجه نمی كنیم، فقط روز عاشورا، حسین است، ما حسین هستیم ما دنبال حسین هستیم، حالا نمی گویند ما به امام حسن كاری نداریم! در دلشان یعنی همین دیگر، ولی آن را نمی گویند، ما دنبال حسین هستیم حسین كی است؟ حسین همانی است كه دنبال امام حسن بود، امام حسین علیه السّلام اتفاقا اكثر عمر خود را در تحت متابعت از برادرش امام حسن قرار داد، چرا این ها را ما نمی بینیم؟ در تحت امامت امام حسن علیه السّلام قرارداد، ده سال حكومتِ در زمان معاویه را به ادب و احترام امضای برادرش امام حسن علیه السّلام آن ده سال را گذراند وقیام نكرد و اقدام نكرد بله وقتی كه تمام شد معاویه به درك واصل شد و یزید آمد حضرت فرمود: نه، دیگر ما معاهده و صلح را تا زمان زندگی ننگین این مرد [معاویه ] داشتیم حالا كه از بین رفته هیچ تعهدی نداریم اگر برادر من هم بود او هم همین كار را می كرد یعنی امام حسین جایش عوض بشود با امام حسن یك دفعه این شخصیت به آن شخصیت تبدیل بشود، همان جریان كربلا زیر سر امام حسن علیه السّلام اتفاق می افتاد، شما خیال می كنید امام حسن از جنگ و این ها می ترسید آن قدر كه ما در تواریخ داریم از رشادت امام حسن علیه السّلام اگر بیشتر از امام حسین نبود كمتر نبود، در جنگ جمل، در جنگ صفین، در جنگ نهروان، امیرالمؤمنین علیه السّلام وقتی امام حسن علیه السّلام (قلب دشمن) می زد می گفتند بروید او را بگیرید این اصلا نمی داند چطوری دارد می رود و می زند و اگر این لطمه بهش وارد بشود نسل پسر رسول خدا قطع می شود آن قدر كه ما از رشادت های امام حسن علیه السّلام در دوران امیرالمؤمنین داریم كمتر راجع به امام حسین داریم او هم بوده، منتهی امام حسن علیه السّلام بیشتر بود و بالاتر بوده آن وقت او از ایجاد واقعه كربلا می ترسد؟ همان طوری كه بعضیها دارند می گویند، از بوجود آوردن این جریان می ترسد؟ ناراحت است؟ نگران است؟ وضعش فرق می كند؟ یا نه ما امامت را بر اساس تخیلات و توهمات خودمان پی ریزی كرده ایم یك امامی درست كردیم